loading...
بیرق ما
سروری بازدید : 222 یکشنبه 10 اسفند 1393 نظرات (0)

 

حدیث ثفلین

إنِّي‌ تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ: كِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِي‌ أهْلَ بَيْتِي‌. مَا إنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي‌ أبَداً، فَإنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّي‌ يَرِدَا عَلُيَّ الْحَوْضَ».

ترجمه: « من‌ حقّاً درميان‌ شما باقي‌ گذارندۀ دو چيز نفيس‌ و ذيقيمت‌ مي‌باشم‌: كتاب‌ خدا و عترت‌ من‌ كه‌ اهل‌ بيت‌ منند. پس‌ از من‌ مادامي‌ كه‌ شما به‌ آن‌ دو چيز تمسّك‌ جوئيد هيچ‌ گاه‌ گمراه‌ نمي‌گرديد، به‌ علّت‌ آنكه‌ آن‌ دو چيز از هم‌ جدا نمي‌شوند تا با همديگر بر حوض‌ كوثر بر من‌ وارد شوند»

*******************

إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهيراًپ

(آیه ۳۳ سوره احزاب)

ترجمه:خداوند فقط مي‌خواهد پليدي و گناه را از شما اهلبيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد.

محل نزول آیه تطهیر

در برخی احادیث آمده که این آیه در خانه امّ‌سَلَمه (متوفی ۶۲) همسر پیامبر، نازل شده و هنگام نزول آن علاوه بر پیامبر اکرم، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السلام هم حاضر بوده‌اند.
در این هنگام پیامبر، پارچه‌ای خیبری (کساء) را که بر آن نشسته بود، بر روی خود و علی و فاطمه و حسنین کشید و دست‌ها را به سوی آسمان بالا برد و گفت : «خدایا! اهل بیت من این چهار نفرند، اینان را از هر پلیدی پاک گردان».
امّ‌سلمه از پیامبر پرسید که آیا او در شمار اهل بیت مذکور در این آیه قرار دارد، پاسخ پیامبر این بود که تو از همسرانِ رسول خدایی و تو (بر راه) خیر هستی.

سروری بازدید : 64 شنبه 16 اسفند 1393 نظرات (0)

تحفه ‏های از بهشت , تحفه از نور ...

تحفه از نور ...

تحفه از بهشت

سلمان فارسی گوید:
ده روز پس از رحلت رسول خدا(ص) از منزل خود خارج و با حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) روبه‌رو شدم. حضرت به من فرمود:
«ای سلمان! از ما دوری کرده‏ ای و به نزد ما نمی‏ آیی؟» گفتم: ای حبیب من! یا ابا الحسن! از  شخصی مثل شما چگونه می‏توان دوری کرد؟ حزن و اندوه من برای رحلت رسول خدا(ص) مرا مانع بود و نگذاشت در این چند روز به خدمت برسم.
فرمودند: «بیا به منزل فاطمه(س)، دختر رسول خدا(ص) برویم؛ زیرا او به تو لطف دارد و می‌خواهد از تحفه ‏های كه از بهشت برایش آورده‌اند، به تو بدهد.»
گفتم: آیا بعد از رحلت رسول خدا(ص) از بهشت تحفه‌ای برای او رسیده است؟
فرمودند: «آری. دیروز تحفه ه‏ای از بهشت برای او آورده‌اند.»
سلمان می‌گوید: به سوی خانه فاطمه(س) حرکت کردیم. پس از ورودم به خانه، دیدم که فاطمه نشسته است و یک قطعه عبا دربردارد...آن حضرت فرمودند: بنشین و درباره آنچه به تو می‏گویم، خوب بیندیش! من دیروز در همین مکان نشسته بودم - درحالی‌که در خانه بسته بود-  و درباره انقطاع وحی از خاندان پیامبر فکر می‌کردم و اینکه دیگر فرشتگان به این خانه رفت و آمد نمی‌کنند. ناگاه در خانه باز شد و سه دختر وارد شدند كه در نیكویی جمال و خوش‌بویی، مانند آنها را ندیده بودم. وقتی چشمم به آنها افتاد، بدون اینكه آنان را بشناسم، از جای برخاستم و گفتم: آیا از اهل «مكّه» یا «مدینه» هستید؟
گفتند: ما حوريّه‏ هایی از بهشت هستیم كه خدای مهربان برای زیارت شما فرستاده است؛ زیرا ما بهشتیان مشتاق دیدار شماییم.
من به یكی از آنها كه فكر می‏كردم، به لحاظ سنّ، بزرگتر است، گفتم: نام تو چیست؟
گفت: مقدوده.
گفتم: برای چه این نام را برای تو گذارده‏ اند؟
گفت: زیرا من برای مقداد بن اسود كندی آفریده شده‏ ام.
سپس به دومی گفتم: نام تو چیست؟
گفت: نام من ذرّه است.
گفتم: برای چه تو را ذرّه نام نهاده ‏اند؟
گفت: زیرا من برای ابوذر آفریده شده ‏ام.
به سومی گفتم: نام تو چیست؟
گفت: نام من سلمی است.
گفتم: چرا تو را به این نام می‏خوانند؟
گفت: برای اینكه مرا برای سلمان، دوست رسول خدا خلق كرده‏ اند.
آن سه حوريّه خرمایی به من دادند كه مانند آن را ندیده بودم.
سلمان می‌گوید: پس فاطمه‏ برخاسته، آن خرما را برای من آورد و فرمود: «امشب با این خرما افطار كن و فردا هسته آن را نزد من بیاور.»
خرما را گرفتم و از خانه حضرت خارج شدم. از هر جا كه عبور می‏كردم، از من می‌پرسیدند: آیا مشك و عنبر به همراه داری؟ می‏گفتم: آری.
هنگامی كه وقت افطار شد، با آن خرما افطار كردم؛ ولی هسته‏ای در میان آن ندیدم. روز بعد نزد دختر پیامبر خدا(ص) رفتم و واقعه را برایش بیان کردم. فرمود:
«ای سلمان! چنین خرمایی نباید هسته داشته باشد؛ زیرا درخت آن با دعایی كه پدرم به من آموخته و من هر صبح و شام آن را می‏خوانم، غرس شده است.»
گفتم: آن دعا را به من بیاموز.
فاطمه(س) فرمود: «اگر دوست داری [خداوند را ملاقات کنی، در حالی‌که از تو خشنود باشد و خشمگین نباشد و تا زمانی که زنده هستی، وسوسه شیطان به تو آسیبی نرساند، بر این دعا مواظبت کن]5 در دنیا دچار تب نشوی، بر خواندن این دعا مداومت كن.»
دوباره گفتم: آن را به من تعلیم بده.
فرمود: «می‏گویی:
بِسْمِ اللهِ النُّورِ، بِسْمِ اللهِ نُورِ النُّورِ، بِسْمِ اللهِ نُورٌ عَلَى نُور،ٍ بِسْمِ اللهِ الَّذِی هُوَ مُدَبِّرُ الْاُمور،ِ بِسْمِ اللهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَ أَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ، فِی كِتابٍ مَسْطُورٍ، فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلَى نَبِيٍّ مَحْبُورٍ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ، وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَ عَلَى السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ مَشْكُورٌ، وَ صَلَّى اللهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏؛
به نام خدای نور. به نام خدای نور نور. به نام آن که نوری بر نوری است. به نام خدایی که تدبیرگر امور است. به نام خدایی که نور را از نور آفرید. ستایش خدایی را که نور را از نور آفرید و نور را در کوه طور فروفرستاد، در کتابی برنوشته، در ورقه‌ای گشوده، با اندازه‌ای درخور، بر پیامبری آراسته. ستایش خدایی را که به عزّت یاد می‌شود و به عظمت، مشهور است و بر شادی و بدحالی، سپاس‌گزاری می‌شود و درود خدا بر سرور ما، محمّد و خاندان پاکش.»
سلمان می‏گوید: این دعا را فراگرفتم و به بیش از هزار نفر از اهالی مدینه و مكّه كه دچار تب شده بودند، تعلیم دادم و همه آنها به لطف خدا از تب نجات یافتند.6

پی‌نوشت‌ها:
1. «بلد الامین»، کفعمی، بیروت، مؤسسه اعلمی للمطبوعات، 1418ق، ص 51.
2. همان، ص 527.
3. «خزائن» ملّا احمد نراقی، قم، قیام، چاپ اوّل، 1378، ص 230.
4. «الثّاقب عن المناقب»، محمّدبن علیّ‌بن حمزه طوسی، قم، انصاریان، 1419ق.، ص 299.
5. «دلائل الامامه»، محمّد بن جریر طبری، قم، بعثت، 1413ق.، ص 109؛ «الثّاقب عن المناقب»، ص 299.
6. این روایت در منابع روایی متعدد ذکر شده است: از جمله: «الثّاقب فی المناقب»، ص 299؛ «بلد الأمین»، کفعمی، ص 527؛ «جنّه‌الأمان الواقیه»، کفعمی، ص 161؛ «مهج‌الدّعوات»، سیّدبن طاووس، ص 7؛ «بحارالانوار»، علّامه مجلسی، ج 43، ص 66، ح 59، و ج 86، ص 322، ح 68 و ج 95، ص 36، ح 22.

منبع: دوماهنامه تربیتی، اخلاقی «خلق»، شماره 40، صص 26-27.

سروری بازدید : 166 چهارشنبه 13 اسفند 1393 نظرات (0)

شیخ نخودکی فرمود نماز اول وقت شاه کلید است!

شاه کلید

حکایت شاه کلید

جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی  اصفهانی آمد و گفت سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.

قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.

قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.

قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.

شیخ نخودکی فرمود برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان. و برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.

جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟؟!

شیخ نخودکی فرمود نماز اول وقت شاه کلید است!

سروری بازدید : 762 یکشنبه 10 اسفند 1393 نظرات (0)

آموزش تصویری ساخت بوتیبل فلش مموری ( USB Bootable Key )

برای بوتیبل کردن (Bootable) کردن فلش مموری سه مرحله زیر را به دقت انجام دهید:

مرحله­ی اول: مقدمات برای نصب ویندوز از روی فلش مموری (USB)

برای شروع به موارد زیر نیاز داریم (یکی از موارد ۲ و۳ لازم است):

  • حافظه جانبی فلش مموری (USB) با کمترین ظرفیت ۴GB
  • دیسک فشرده ویندوز برای کاربرانی که می‌خواهند از روی CD ویندوز فلش مموری (USB) خود را آماده کنند.
  • فایل ISO ویندوز دانلود شده یا Image گرفته شده از CD ویندوز، برای آن دسته از کاربرانی که ‌اپتیکال درایو ندارند.

برای آغاز به کار پس ‌از اتصال فلش مموری (USB) به سیستم، از داده‌ها و اطلاعات روی آن یک نسخه پشتیبان تهیه کنید، زیرا برای نصب ویندوز نیاز به فرمت کردن فلش مموری (USB) داریم:

سپس در منوی Start ویندوز، cmd را تایپ کنید و کلید‌های Ctrl + Shift + Enter را بزنید تا cmd در حالت Administrator اجرا شود، ‌یا با کلیک راست‌ روی cmd گزینه Run as andministrator را برگزینید:

با اجرای cmd دستور DISKPART را وارد کنید تا برنامه­ی پارتیشن بندی دیسک تحت داس اجرا شود؛ زیرا به شما اجازه فرمت ‌فلش مموری (USB) و فعال کردن پارتیشن را خواهد داد. پس از آن دستور list disk را تایپ کرده و کلید Enter را فشار دهید. در این حالت، همه حافظه‌های متصل به سیستم شما با شماره نمایش داده خواهند شد که بر اساس ظرفیت آن‌ها می‌توانید شماره مربوط به فلش مموری (USB) را پیدا کنید. در مواردی ممکن است مجموع حافظه  هارد  سیستم را به صورت واحد نشان دهد. در این صورت نگران نباشید و به مقدار حافظه هارد خود توجه نمایید.

در تصویر زیر فلش مموری (USB) مورد نظر ما با شماره ۶ مشخص شده است(۸GB):

پس از آن دستورهای زیر را به ترتیب وارد کنید:

Select Disk #

به جای علامت  # باید شماره مربوط به فلش مموری (USB) خود را که با دستور list disk پیدا کرده‌اید، وارد کنید.

Clean

این دستور تمامی پارتیشن‌های موجود بر ‌فلش مموری (USB) از جمله سکتورهای مخفی را پاک می‌کند.

Create Partition Primary

این دستور یک پارتیشن اولیه با پارامترهای پیش فرض ‌روی فلش مموری (USB) ایجاد می‌کند.

Select Partition 1

این دستور پارتیشن تازه ایجاد شده را برمی‌گزیند.

Active

با این دستور به سیستم اطلاع می‌دهید که پارتیشن ایجاد و انتخاب شده، ‌پارتیشن سیستمی معتبر است.

Format FS=NTFS

این دستور فلش مموری (USB) شما را به حالت NTFS فرمت می‌کند. با توجه به ظرفیت فلش مموری (USB) شما، شابد فرایند فرمت ‌آن دقایقی به طول بینجامد.

Assign

پس از فرمت شدن فلش مموری (USB) وارد کردن این دستور منجر به آن می‌شود که ویندوز با اختصاص دادن یک حرف به درایو فلش مموری (USB) آن را ‌کاملا شناسایی کند. در آزمون ما درایو تخصیص داده شده با حرف L مشخص شد (بعد از این دستور درایو فلش مموری به صورت خودکار باز می شود).

Exit

با این دستور از ابزار DISKPART خارج ‌شوید.

در پایان صفحه cmd شما باید چیزی شبیه به این باشد:

تا اینجا فلش مموری (USB) شما ‌کامل برای مرحله بعدی آماده ‌است؛ اما cmd   را همچنان باز بگذارید.

مرحله دوم:  تبدیل فلش مموری (USB) به یک درایو بوتیبل  (Bootable)

پس از خارج شدن از DISKPART اساساً باید در مسیر C:windowssystem32‌ باشید.

‌آن دسته از کاربرانی که از فایل ISO برای این مرحله استفاده می‌کنند، لازم است پیش از ادامه فایل مورد نظر را به شکل یک درایو مجازی بارگذاری کنند. برای این کار بهترین راه استفاده از نرم‌افزار Virtual Clone Drive است که به شما این امکان را می‌دهد که فایل‌های ISO را دقیقا مشابه یک CD در یک درایو مجازی بارگذاری کنید.

در پایان، باید مسیر CD یا فایل ISO بارگذاری شده را در cmd وارد کنید. با دو بار وارد کردن دستور cd.. به مسیر اصلی درایو C خواهید رفت و سپس دستور زیر را وارد کنید.

H: (که در اینجا H درایو اپتیکال شما که CD ویندوز در آن قرار دارد یا درایو مجازی شما که فایل ISO در آن بارگذاری شده است، می‌باشد و باید H را با حرف منتصب ‌به درایو مورد نظر جایگزین کنید).

سپس با وارد کردن دستور CD Boot وارد پوشه Boot می‌شوید. که باید دستور زیر را وارد کنید:

Bootsect.exe /nt60 L

که باید حرف L را با حرف منتصب شده به درایو فلش مموری (USB) خود تغییر داده و جایگزین کنید. با این کار فلش مموری (USB) شما به یک درایو Bootable تبدیل خواهد شد (در تایپ دستورات دقت کنید و فاصله های موجود بین کلمات را رعایت فرمایید در غیر اینصورت دستور به درستی عمل نخواهد کرد):

نکته مهم: اگر ویندوز سیستم شما، ۳۲ یا ۶۴ بیتی است، باید CD یا فایل ISO نیز مطابق با ویندوز شما باشد (یعنی اگر ویندوز ۳۲ بیتی است، CD یا فایل ISO شما هم ۳۲ بیتی باشد). در غیر این صورت، دستور Bootsect عمل نخواهد کرد.

مرحله سوم:  کپی فایل‌های نصب ویندوز در داخل فلش مموری (USB)

بعد از گذراندن این مراحل، نوبت به مرحله پایانی می‌رسد که باید‌ فایل‌های نصب ویندوز را از روی CD یا ISO ‌روی فلش مموری (USB) خود کپی کنید. برای این کار نیازی به استفاده از cmd نیست و می‌توانید ‌دستی فایل‌ها را‌ روی فلش مموری (USB) کپی کنید؛ اما برای اطمینان شما می‌توانید از دستور زیر در cmd برای این منظور بهره بگیرید:

XCOPY D:*.* L: /E /F /H

که تنها باید حرف D را با حرف منتصب به درایو اپتیکال یا درایو مجازی ISO و حرف L را با حرف منتصب به درایو فلش مموری (USB) خود جایگزین کنید.

پس از همه اینها فلش مموری (USB) شما به یک درایو Bootable تبدیل شده ‌که به آسانی قادر به نصب ویندوز از روی آن هستید. کافی است که فلش مموری (USB) را به سیستم مورد نظر متصل کرده و با بوت کردن سیستم از روی فلش مموری (USB) ـ با تنظیمات BIOS ـ شاهد نصب ویندوز از روی فلش مموری (USB) با سرعتی که تصور آن را نمی‌کنید باشید:

سروری بازدید : 73 پنجشنبه 30 آبان 1392 نظرات (0)

امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: طلبتُ الجنة، فوجدتها فى السخاء :بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگى و جوانمردى يافتم.

*- و طلبتُ العافية، فوجدتها فى العزلة: و تندرستى و رستگارى(عافیت) را جستجو نمودم، پس آن را در گوشه‏‌گيرى (مثبت و سازنده) يافتم.

*- و طلبت ثقل الميزان، فوجدته فى شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»:
و سنگينى ترازوى اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهى به يگانگى خدا تعالى و رسالت حضرت محمد (ص) يافتم.

*- و طلبت السرعة فى الدخول الى الجنة، فوجدتها فى العمل لله تعالى: سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در كار خالصانه براى خداى تعالى يافتم.

*- و طلبتُ حب الموت، فوجدته فى تقديم المال لوجه الله:و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پيش فرستادن ثروت (انفاق) براى خشنودى خدا يافتم.

*- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فى ترك المعصية: و شيرينى عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترك گناه يافتم.

*- و طلبت رقة القلب، فوجدتها فى الجوع و العطش: و رقت (نرمى) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگى و تشنگى (روزه) يافتم.

*- و طلبت نور القلب، فوجدته فى التفكر و البكاء: و روشنى قلب را جستجو نمودم، پس آن را در انديشيدن و گريستن يافتم.

*- و طلبت الجواز على الصراط، فوجدته فى الصدقة: و (آسانى) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه يافتم.

*- و طلبت نور الوجه، فوجدته فى صلاة الليل: و روشنى رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب يافتم.

*- و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فى الكسب للعيال: و فضيلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزينه زندگى زن و فرزند يافتم.

*- و طلبت حدب الله عزوجل، فوجدته فى بغض اهل المعاصى: و دوستى خداى تعالى را جستجو كردم، پس آن را در دشمنى با گنهكاران يافتم.

*- و طلبت الرئاسة، فوجدتها فى النصيحة لعبادالله: و سرورى و بزرگى را جستجو نمودم، پس آن را در خيرخواهى براى بندگان خدا يافتم.

*- و طلبت فراغ القلب، فوجدته فى قلة المال: و آسايش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در كمى ثروت يافتم.

*- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فى الصبر :و كارهاى پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شكيبايى يافتم.

*- و طلبت الشرف، فوجدته فى العلم: و بلندى قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش يافتم.

*- و طلبت العبادة فوجدتها فى الورع: و عبادت در جستجو نمودم، پس آن را در پرهيزكار يافتم .

*- و طلبت الراحة، فوجوتها فى الزهد:و آسايش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسايى يافتم.

*- و طلبت الرفعة، فوجدتها فى التواضع: برترى و بزرگوارى را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنى يافتم.

*- و طلبت العز، فوجدته فى الصدق: و عزت (ارجمندى) را جستجو نمودم، پس آن را در راستى و درستى يافتم.

*- و طلبت الذلة، فوجدتها فى الصوم: و نرمى و فروتنى را جستجو نمودم، پس آن را در روزه يافتم.

*- و طلبت الغنى، فوجدته فى القناعة: و توانگرى را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت يافتم.

*- و طلبت الانس، فوجدته فى قرائة القرآن: و آرامش و همدمى را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن يافتم.

*- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فى حسن الخلق: و همراهى و گفتگوى با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخويى يافتم.

*- و طلبت رضى الله، فوجدته فى برالوالدين: و خوشنودى خدا تعالى را جستجو نمودم، پس آن را در نيكى به پدر و مادر يافتم.
 

«مستدرك الوسائل، جلد 12، صفحه 173 - 174،ح 13810»
سروری بازدید : 71 جمعه 24 آبان 1392 نظرات (0)

امام حسین(علیه السلام) گوهر تابناک و چراغ درخشانی است که هماره بر تارک تاریخ درخشیده و خواهد درخشید. طالبان هدایت و انسان‌های خسته از ظلم و تبعیض و ذلت و ستیزه، نامردمی و ناجوانمردی را به حق رهنمون ساخته و بیدار نموده است.یكی از نقاط برجسته و نورانی حادثه عاشورا مسأله عزت نفس مۆمن و ذلت ناپذیری مۆمنین است كه در واقع تبلور قرآن كریم در عاشورا می باشد چرا كه خداوند در این رابطه می فرماید: « یقولون لئن رجعنا إلی المدینة لیخرجن الأعز منها الأذل و لله العزة و لرسوله و للمۆمنین ولكن المنافقین لایعلمون »(سوره منافقون / 8 .)

یعنی منافقان خواهند گفت : وقتی كه به مدینه باز گردیم عزیزتران [ كفار ] ذلیل تران [ مۆمنان ] را اخراج خواهند نمود و حال آنكه عزت فقط از آن خدا و رسولش و مۆمنین می باشد ولكن منافقین نمی فهمند!

و در جای دیگر منافقین را سرزنش می كند كه چرا برای عزت یافتن به سراغ كفار می روند و حال آنكه تمامی عزت از آن خداست چه عزت دنیوی و چه عزت أخروی و حتی عزت ظاهری و موقتی كه در دست كفار می باشد نیز از آن خداست كه آن را به زودی پس خواهد گرفت: « أیبتغون عندهم العزة و لله العزة جمیعا » (نساء /139).

و در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم:

« خداوند تمامی امور مۆمن را به خودش واگذار كرده جز یك امر  آن این است كه حق ندارد خود را خوار و ذلیل كند چرا كه خدا عزت را برای خود و رسول و مۆمنین برگزیده است »(كافی ج5 ص63).

و در حدیث دیگری آمده است كه:

« برای مومن شایسته نیست كه خود را ذلیل كند، پرسیده شد: چه گونه ممكن است كه خود را ذلیل می كند؟ فرمودند: كاری را انجام دهد كه نیاز به معذرت خواهی پیدا كند یا وارد در كاری شود كه قدرت انجام آن را ندارد »!!(كافی ج5 ص64)

به نظر برخی از تحلیل گران حادثه عاشورا مهمترین درس این واقعه عظیم درس عزت مندی و تسلیم نشدن در برابر مطامع مستكبرین می باشد و به همین دلیل بود كه امام حسین علیه السلام حتی از روی تقیه هم حاضر نشد كه با یزید بیعت بنماید و این بیعت نكردن فقط برای این نبود كه مبادا ظلم یزید تأیید بشود بلكه بیعت را ذلت پذیری می دانست فلذا فرمود:

« ألا و إن الدعی ابن الدعی قد ركز بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة یأبی الله ذلك لنا و رسوله و المۆمنون و حجور طابت و طهرت و أنوف حمیة و نفوس أبیة من أن نۆثر طاعة اللئام علی مصارع الكرام.» (لهوف ص 59)

خوب در این عبارات حضرت توجه و تأمل شود چرا كه آن حضرت می فرماید: « قد ركز بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة » یعنی یزید نابكار كه فرزند معاویه نابكار است من را مجبور بین دو امر ساخته بین شمشیر و بین ذلت؛ و دور است از ما خاندان هر گونه ذلتی، خدا و رسول وم ۆمنان حقیقی این را برای ما نمی خواهند و آن دامن های پاكی كه من از آن بدنیا آمده ام این را نمی پسندد ... !!!

بعضی نیز به اشتباه توهم می كنند كه حركت حضرت از مدینه به مكه و از آنجا به كربلا صرفا برای این بوده است كه بیعت نكند و یزید را تأیید ننماید و چون قرار بوده به زور از او بیعت گرفته و یا این كه او را بكشند پس حضرت برای بیعت نكردن و كشته نشدن به این مسافرت تن داد !!!

بسیار واضح است كه منظور حضرت از ذلت در متن فوق دقیقا بیعت كردن با یزید است پس این كه كسی گمان كند بیعت نكردن حضرت با یزید صرفا برای این بوده است كه ظلم های یزید مورد تأیید واقع نشود سخت در اشتباه است چرا كه در این جملات معروف و مشهور كه از حضرت نقل نمودیم تصریح شده است به این كه علت بیعت نكردن این است كه بیعت كردن مساوی است با خواری و ذلت كه خداوند این را به مۆمن واگذار ننموده است چنانچه در حدیث امام صادق علیه السلام خواندیم و امام حسین علیه السلام نیز كه معلم امام صادق علیه السلام بوده است قبل از او فرموده است: « أبی الله ذلك لنا و رسوله و المۆمنون » یعنی خدا و رسول و مۆمنون برای ما نمی پسندد كه بیعت یا همان ذلت را بپذیریم !!

بعضی نیز به اشتباه توهم می كنند كه حركت حضرت از مدینه به مكه و از آنجا به كربلا صرفا برای این بوده است كه بیعت نكند و یزید را تأیید ننماید و چون قرار بوده به زور از او بیعت گرفته و یا این كه او را بكشند پس حضرت برای بیعت نكردن و كشته نشدن به این مسافرت تن داد !!!

جواب این توهم غیرمنصفانه فرمایشات خود حضرت است كه مكرر فرموده اند كه من از مرگ فرار نمی كنم و برای این به كوفه می روم كه كوفیان به من وعده نصرت و سپاه آماده را داده اند و اساسا اگر كسی قیام نكند امام نیست و در ضمن حضرت به صراحت از حركت خود تعبیر به قیام و خروج نموده اند و مردم را دعوت به اطاعت از خود كرده اند. اگر صرفا قصد فرار از موت و از بیعت را داشتند دیگر دعوت مردم به امامت و خلافت خود بی معنی می نمود در ذیل عین عبارتهای منقول از آن حضرت را كه بر مدعای فوق دلالت دارد می آوریم:

مهمترین درس این واقعه عظیم درس عزت مندی و تسلیم نشدن در برابر مطامع مستكبرین می باشد و به همین دلیل بود كه امام حسین علیه السلام حتی از روی تقیه هم حاضر نشد كه با یزید بیعت بنماید و این بیعت نكردن فقط برای این نبود كه مبادا ظلم یزید تأیید بشود بلكه بیعت را ذلت پذیری می دانست

حضرت در روز عاشورا خطاب به كوفیانی كه به او نامه نوشته بودند می فرماید:

« ألم تكتبوا إلیّ أن قد أیعنت الثمار و اخضر الجناب و إنما تقدم علی جند لك مجند ... لا والله لا أعطیكم بیدی إعطاء الذلیل و لا أفر فرار العبید » (ارشاد مفید ج2ص98)

یعنی آیا به من نامه ننوشتید كه میوه ها رسیده و همه جا سرسبز است و اگر بیایی بر سپاه آماده وارد شده ای ... به خدا قسم خود را ذلیلانه به شما تسلیم نمی كنم و مانند بردگان فرار نخواهم كرد ».

« ...و نحن نعلم أنا أحق بذلك الحق ... و إن تسمعوا قولی و تطیعوا أمری أهدكم سبیل الرشاد » (كلمات امام حسین علیه السلام ص316).

اگر حرف مرا گوش دهید و امر مرا اطاعت كنید شما را به راه هدایت رهنمون خواهم كرد چرا كه من شایسته ترین مردم به خلافت و جانشینی رسول خدایم!

« فلعمری ما الإمام إلا الحاكم بالكتاب القائم بالقسط ... » ( ارشاد ج2ص39).

به جان خودم قسم كه امام فقط كسی است كه بر اساس قرآن حكم رانی كند و قیام به قسط نماید !!

« و أنی لم أخرج أشرا و لا بطرا و إنما خرجت لطلب الإصلاح فی أمة جدی ... » (بحار الأنوار ج44 ص329).

من خروج و قیام نكردم برای لهو و خوشگذرانی بلكه خروج من برای اصلاح أمت و امر به معروف و نهی از منكر و عمل به سیره جدم می باشد!!

سروری بازدید : 60 جمعه 24 آبان 1392 نظرات (0)
آخرین مناجات امام حسین علیه‌السلام ‏


امام حسین علیه‌السلام در آخرین لحظات عمر گرانبهایش با خداى خود چنین مناجات مى‌‏کرد:

«اللَّهُمَّ! مُتَعالِىَ الْمَکانِ، عَظیمَ الْجَبَرُوتِ، شَدیدَ الِمحالِ، غَنِىٌّ عَنِ الْخَلائِقِ، عَریضُ الْکِبْرِیاءِ، قادِرٌ عَلى‏ ما تَشاءُ، قَریبُ الرَّحْمَةِ، صادِقُ الْوَعْدِ، سابِغُ النِّعْمَةِ، حَسَنُ الْبَلاءِ، قَریبٌ إِذا دُعیتَ، مُحیطٌ بِما خَلَقْتَ، قابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تابَ إِلَیْکَ، قادِرٌ عَلى‏ ما أَرَدْتَ، وَ مُدْرِکٌ ما طَلَبْتَ، وَ شَکُورٌ إِذا شُکِرْتَ، وَ ذَکُورٌ إِذا ذُکِرْتَ، أَدْعُوکَ مُحْتاجاً، وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ فَقیراً، وَ أَفْزَعُ إِلَیْکَ خائِفاً، وَ أَبْکی إِلَیْکَ مَکْرُوباً، وَ اسْتَعینُ بِکَ ضَعیفاً، وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کافِیاً، أُحْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا، فَإِنَّهُمْ غَرُّونا وَ خَدَعُونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوا بِنا وَ قَتَلُونا، وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نِبَیِّکَ، وَ وَلَدُ حَبیبِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ، الَّذی اصْطَفَیْتَهُ بِالرِّسالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلى‏ وَحْیِکَ، فَاجْعَلْ لَنا مِنْ أَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ».

خدایا! اى بلند جایگاه! بزرگ جبروت! سخت توانمند (در کیفر و انتقام)! بى نیاز از مخلوقات! صاحب کبریایى گسترده! بر هر چه خواهى قادرى! رحمتت نزدیک! پیمانت درست! داراى نعمت سرشار! بلایت نیکو!

هر گاه تو را بخوانند نزدیکى! بر آفریده‌‏ها احاطه دارى! توبه‌‏پذیر توبه کنندگانى! بر هر چه اراده کنى توانایى! و به هر چه بخوانى مى‌‏رسى!

چون سپاست گویند سپاسگزارى! و چون یادت کنند یادشان مى‌‏کنى!

حاجتمندانه تو را مى‌‏خوانم و نیازمندانه به تو مشتاقم و هراسانه به تو پناه مى‌‏برم و با حال حزن به درگاه تو مى‌‏گریم و ناتوانمندانه از تو یارى مى‏‌طلبم تنها بر تو توکّل مى‌‏کنم، میان ما و این قوم حکم فرما!

اینان به ما نیرنگ زدند، ما را تنها گذارده، بى وفایى کردند و به کشتن ما برخاستند.

ما خاندان پیامبر و فرزندان حبیب تو محمّد بن عبداللَّه صلى الله علیه و آله هستیم، همو که او را به پیامبرى برگزیدى و بر وحى‏‌ات امین ساختى. پس در کار ما گشایش و برون رفتى قرار ده، به مهربانیت اى مهربانترین مهربانان.

آنگاه افزود: «صَبْراً عَلى‏ قَضائِکَ یا رَبِّ لا إِلهَ سِواکَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، مالِىَ رَبٌّ سِواکَ، وَ لا مَعْبُودٌ غَیْرُکَ، صَبْراً عَلى‏ حُکْمِکَ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ، یا دائِماً لا نَفادَ لَهُ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى‏، یا قائِماً عَلى‏ کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ، احْکُمْ بَیْنی وَ بَیْنَهُمْ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْحاکِمینَ»

پروردگارا! بر قضا و قدرت شکیبایى مى‏‌ورزم، معبودى جز تو نیست، اى فریادرس دادخواهان! پروردگارى جز تو و معبودى غیر از تو براى من نیست.

بر حکم تو صبر مى‏‌کنم اى فریادرس کسى که فریاد رسى ندارد! اى همیشه‌‏اى که پایان‏ناپذیر است! اى زنده کننده مردگان! اى برپا دارنده هر کس با آنچه که به دست آورده! میان ما و اینان داورى کن که تو بهترین داورانى. (مقتل الحسین مقرم، ص ۲۸۲)

سروری بازدید : 37 جمعه 24 آبان 1392 نظرات (1)


گفتگوی عاشقانه ...

گفتم راه تاریک است و پر پیچ و خم!

 

گفت« ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه»

 

گفتم عاشورا کی می رسد از راه؟

 

گفت منتظر چه نشسته ای؟ «کل یوم عاشورا»!

 

گفتم به او بگو یا لیتنی کنت معک

 

گفت بار از دوشت برنداشته اند ، «کل ارض کربلا»

 

گفتم چگونه عاشق اش شدی؟

 

گفت «اِنَّ فی قَتل الحُسینِ حَرارَةً فی قُلوبِ المومِنین لاَتبُردُ اَبَداًی»

 

(کشته شدن حسین آتشی در دل مومنان در انداخته است که هرگز سرد نخواهد شد(پیامبر اکرم(ص))

 

گفتم مگر چه کرده بودی؟


گفت« مَن اَرادَ الله بهِ الخَیرَ قَذَفَ فی قَلبَهِ حُبَّ الحُسَین وَ حُبَّ زیارتِهِی»

 
(کسی که خدا خیر خواه او باشد، محبّت حسین و شوق زیارتش را در دل او می اندازد(امام صادق(ع))

 

گفتم بر مزارت نوشته اند شهید؟

 

گفت شهید عشق حسین

 

گفتم چه کردی برای عشق حسین؟

 

گفت سر داده ام به پای حسین

 

گفتم اگر دوباره زنده شوی چه؟ باز هم حسین(ع)؟

 

گفت خنک آن قماربازی که بباخت هر بودش/بنماندش هیچ الا هوس قمار دیگر

 

گفتم بهشت گوارایت باد

 

گفت بوی بهشت خدا بوی حسین است و بس.

سروری بازدید : 49 جمعه 24 آبان 1392 نظرات (0)

گریه بر مصائب سیدالشهدا امام حسین( علیه السلام )

رویای مقبل کاشانی

صلی الله علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک

گریه بر محبت و عزای سید الشهدا (ع) مبدل السیئات بالحسنات است و تیزابی است که زنگارهای سخت و غبارهای دل را به معجزه ی حسینیه تطهیر می کند . آیت الله شیخ جعفر شوشتری(ره) در مقدمه خصایص الحسینیه آورده که : امام حسین(ع) فرمودند : انا قتیل العبره - ما ذکرت عند مومن الا بکی و اغتم لمصابی . یعنی گریه بر امام حسین(ع) از نشانه های ایمان است . این اشک گاهی ظاهری است و از چشم مثل مروارید سرازیر می شود و گاهی درونی است که مخصوص اهل سلوک است .  حضرت آیت الله کمیلی خراسانی در خصوص حالات مرحوم آیت الحق سید هاشم حداد (ره) می فرمایند : " مرحوم استاد ما هم کم گریه می کرد اما وقتی گریه می کرد شدید گریه می کرد و گریه اش از غم عشق بود . مخصوصا روز عاشورای اباعبدالله (ع) اشکش شدید می شد و همراه حزن بسیار بود .  گریه اش خشک نبود . عوام گریه شان خشک است . حزن چندانی ندارد . چون عوام خودشان را می بینند و برای حاجت می آیند - برای رفع گرفتاری می آیند . امام را کمتر منظر خویش می کنند . چون برای کسب معرفت نمی آیند . بخواهید تا به باور برسید . باور سوای علم است . سوای دانستن است و گریه تان نیز باید حاکی از عشق باطنی و باور عمیق شما به حسین(ع) و راه حسین(ع) باشد . آن گریه دیگر خشک نیست . منشأ دارد . مانند گریه ای که مولایمان سیدالشهدا برای علی اکبر(ع) می کرد و هرچه گریه می کرد و مصیبت می دید چهره اش گشاده تر می شد و مصیبتها برای ایشان شیرین می شد و این قابل جمع است چون مقصد الی الله است . چون بعین الله است . اشک حسین (ع) اشک شوریدگی و عشق بود چون نور را می دید . وجه الله را می دید . در مصیبت فرزندش علی تصریح دارد که " هون علی انه بعین الله " برمن آسان است چون در منظر خداست...

مقبل كاشاني شاعري...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 508
  • بازدید کلی : 3,756